کریسمس 2014
نگاااارجوووووونم سلام قندو عسلم سال جدیدت مباااازک عزیزم
امسال سومین کریسمس زندگیته اولین سال یه ماهت بود
دومین سال 1 سال و1ماهت بود نشد بریم بیرون برای جشن وترقه بازی
گفتیم میترسی کوچولویی...ولی امسال دیگه با اسرارمن رفتیم وسط شهر
برای ترقه بازی حالا تو هر خیابان ومیلانی گروه گروه بچع ها داشتن
مسابقه میزدن چه صفایی داشت منکه حسابی هیجان زده شده بودم
یهومتوجه توشدیم ترسیده بودی درصورتی که ازقبل اشنات کرده بودم
به ترقه وسروصدابوسیله چند کلیپ....ولی بازم ترسیده بودی
بابا جونی گفتن خانومی فرار کنیم که نگار ترسیده چون الان 10 دقیقه
به12 شب مونده 12 همه شهر اتش بازی شروع میشه و
خوب نیست برات سریع اومدیم خونه نزیک خونه رسیدیم بومبببب ....
همه جا روشن شد تموم خیابونا انگار آتش گرفته بوووود
ولی عجب صفایی داشت نشد عکس بندازیم مارونذاشتی
ولی سال دیگه ایشالا بزرگتر میشی همد میری کلا اشنا میشی
در کل همون هم خوش گذشت قسمت جالبیش اینجابود که هم ترسیده بودی
هم میگفتی مامان بابا ......تلوده (تولده)اره؟؟؟؟؟؟گفتیم اره تولده نترس
خیییییییلیییییی بانمکی خیلی دوستتتت داررررم قربون اون حرف زدنات