مریض شدنت
ســــلـامــ نگارجان قندوعسلم دخترکــــــمهـــ ـــربانم خـــــووبی؟؟
بازم آمدم تایکی دیگه ازخاطرات شیرینکموثبت کنـــ م
ببخشیدیکم دیــــــــرشد
آخه این2ماه اخری خیلی کاروگرفتاری داشتیم نشدبیام نت
خوووب شروع کنم عسیسم اول اینکه...مامی جان من یه هفته مریض بودم
خیــــلی زیاد دل دردداشــــتم رفتم بیمارستان گفت یک باکتری بدجنسی توکیکمت جاخوش کرده بوده
ولی خداروشکردفع شده برام قرص دادگفت فقط زیادی اب بخور
10روزی بعدمن تومریض شدی اللهی بیمیرم خیلی اذیت شدی
منوبابایی هم خیـــــــــــلی قصه خوردیم باباییواما مامی
خلاصه اینکه کم اشتهاشده بودی یااصن اشتهانداشتی 3شب پشت سرهم تورومیبردیم بیمارستان
میگفت نرماله یک ویروسی امده بین بچه هاونینی ها فقط نوشیدنی زیادبنوشه
روزپنجم حالت خیلی وخیم شداشتها داشتی ولی به مهذاینکه میخوردی ......
سریع بردیمت بیمارستان وتوهم کاملابیهوش بودی شیکمت خالی خالی شده بود
1ونیم کیلو وزنت کم شده بودسیروم بهت وصل کردند
2روزاونجابودیم خداروشکرخـــــــــــوب شدی
بعدازظهرش مرخص شدی
همراه بابایی اومدیم خونه
ولی این هفته ی که مریض بودی منوبابا اصن حالوروزخوبی نداشتیم
چون پری کوچولومون مریض بوود اخه
وقتی لبخندبه دنبال جایی برای نشستن میگردد
باتمام وجودم ارزومیکنم لبهایت دران نزدیکی باشد
دووووووووسسسسسستتتتتتتت دددااااااااااااااارررررممممم