نگارجوننگارجون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

✿خاطرات نگــــــــاری ✿

🌸 2سال & 2ماهگیت🌸

1393/11/12 17:21
نویسنده : ✿ ماMے jوטּ✿
469 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااام نفسم عشقم عمرم ارزویم امیدم...

بازم رسیدیم بایه پست جدید ومروری برخاطرات وپیشرفتهایی جدیدت

 

اول ازهمه علاقه زیادی به نقاشی کشیدن پیدا کردی تاحدی که ازخواب پامیشی 

سراغ کیفتو میگیری ومیگی نقاشی وکیف کووو..

خودخار(خودکار)وممادم(مداد)کوو

رو دفترت خطخطی میکنی ومیگی

چش چش دوابلو    مماخ دهن یه گوردو 

 

 روزا باخودت میگی دختلی دارم شاه نناره صولتی داره ماه نداله

 

این اواخر در طول روز خودت بازی میکنی دیگه اذیتم نمیکنی که بیا بازی

باعروسکت حرف میزنی 100بارلباسشو درمیاری

بعد ازعروسکت میپرسی سرده آ آ ؟؟آیی(اره)

و دوباره لباسو تنش میکنی وازش میپرسی خوب شد آیی..همینطوری ادامه داره

وبهش غذامیدی اب میدی وباگوشیت زنگ میزنی وبه عروسکت میگی بیا الو کن

منم که غرق این شیرین کاریهات میشم وساکت نگات میکنم و لذت میبرم

ماشالا حرف زدنت خیلی خوب شده

وقتی به حرف زدنت موقع بازی کردن دقت میکنم

میبینم کامل احوال پرسی میکنی ومیگی

سلام .خوبی سلامتی.چه خبر .خوبم .ممنون.

 

این عکس مال چند روز پیش همراه باباجون رفتی یکم بیرون دور بزنی 

واین عکس رو ازت گرفتن

 علاقه زیادی به انار داری زود زود دریخچال روبازمیکنی

و درخواست انارمیکنی 

واینکه بردیمت دکتر برای چکاب ..دخترنازنینم ساکت تو اطاق انتظار

نشستی به نقاشی کشیدن تا نوبتت بشه

 و اینکه بعد یه ماه برف طولانی هوای خیلی خوبی شد

آب وهوایی اینجا آدموغافلگیرمیکنه یه روزسرده سرد یه روز گرم

خلاصه رفتیم یه دوری زدیمو عکس گرفتیمو از کنارهم بودنمون لذت بردیم

 و دیگه چه گذشت در این ماه......آهان

بامامانی وباباجون رفتی خرید یکم لباس خریدم وتوهم ساکت نشستی

خریدام تموم شد و بردیمت اسکی پلاتس یکم بچه هارو تماشاکردی

 

 

 

دلنوشت: از شروع نفسهای حضرت آدم

تا پایان نفسهای آخرین آدم دوستت دارم

دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی

پسندها (9)

نظرات (10)

پریسا
13 بهمن 93 13:07
خدا نی نی شما رو هم حفظ کنه به ما هم سر بزنید
✿ ماMے jوטּ✿
پاسخ
ممنون ... چشم میام
محمد
13 بهمن 93 19:40
بروزم بروزم بروزم با مطلب "خوراکی هایی برای جلوگیری از سفید شدن موها" به منم سر بزن.
♥ایدا♥
13 بهمن 93 20:41
قربون نگار خانم خوشگل
✿ ماMے jوטּ✿
پاسخ
خدانکنه خاله جونش
مامان عسل 
14 بهمن 93 1:55
سلام فدای نگارم ...عزیزخاله خیلی عکسات قشنگن خاله کیف کرد که انارخوردنتودید..مامان گل خوبی شرمنده دیربهتون سرزدم یه کم سرگرم خونه تکونی هستم به هوای عسل که اذیت میکنه یه کم زودشروع کردم...وگرنه به یادتون هستیم..قربون نگارخوشگلم بشم حتمابراش اسپنددودکن این خارجکیایه وقت دخملمونوچش میزنن..میبوسمت عزیزم شایدازهم دورباشیم ولی خیلی دوستتون داریم مواظب خودتون باشین..فداتون
✿ ماMے jوטּ✿
پاسخ
سلامممم عزیزم ممنون شمالطف دارین دل به دل راه داره منم شما وعسل جان خوشکلمو دوست دارم
مامان عسل 
14 بهمن 93 1:56
جیگرتو
مامان آنیسا
14 بهمن 93 10:53
mahtab
15 بهمن 93 8:32
سلام خدا حفظش کنه براتون این نازدونه خانم رو ماشاالله به پیشرفتهاش راستی شما ساکن کدوم کشور هستید؟ چه خوب که مادربزرگ و پدربزرگ نگار جون هم پیشتونن...مهمان هستند یا ساکن اونجا؟ همیشه خوب و خوش و سلامت باشید ان شاالله و روزهاتون به سپیدی برف و محفلتون به گرمای افتاب
✿ ماMے jوטּ✿
پاسخ
سلام عزیزم ممنون خداوند گل پسرتون رو براتون نگه داره عزیزم ما آلمان وشهر بایرن مونیخ هستیم وپدر بزرگ مادر بزرگ نگار جون متاسفانه پیش مانیستن اونها ایرانن..
فاطمه ع
15 بهمن 93 12:01
سلام عزیزه خاله فداش بشم من که انقده خوشمزه صحبت میکنه کاش پیشم بودی خاله حسابی بازیمیکریم باهم من عاشق بازی کردنم زینب جان مواطب نگارجان باش که خدای نکرده تغییرهوا یوقت مریضش نکنه همیشه خوش باشید عزیزم
✿ ماMے jوטּ✿
پاسخ
آره کاش پیش هم میبودیم چشم مواظبم عزیزم
ایدا
15 بهمن 93 17:21
نگار گلمو ببوس به منم سر بزنید اپم
کوثر
14 اسفند 93 13:56
سلام خوبید؟؟نگارجون خوبه؟؟ میخواستم بگم وبم حذف شده .به وب اصلیم سربزنید به امیددیدار
✿ ماMے jوטּ✿
پاسخ
چه حیف شد .. چشم میام اون وب دیگه ات