تعطیلات تابستونی امسال مآ چهار نفر
سلاااام پرنسس مامآن
جآنم به قربونت که اینقده ماهی
مدتیه نشد بیام وبت و پست جدیدبزارم
آخه حالا دیگه داداشیت بدنیا آمده
یکم کارام زیادترشده نسبت به قبلا
حالا وقت کردم آمدم
یه عالمه خبرهای جدید برات ثبت کنم
اول اینکه تعطیلات تابستونی امسال
عموجمشیدت وخانواده شان ازهلند امدن خونه ما
یه هفته بودن حسآبی بهمون خوش گذشت
بعد یه هفته خونه ما باز همگی باهمدیگه رفتیم هامبورگ
خونه عمه فاطمه و دایی جونت وااااای خیلی خوش گذشت
اینقدرتعدادمون زیاد بود ماشالاااا
دایی جمیل هم آمده بود
زنگ زدیم مامان بزرگ بابابزرگ با عموهاتم بیان
آخه فاصله شون با شهر عمه فاطمه ات یک ساعت بیشتر نبود
قبل امدنشون همه استرس داشتیم دل تو دلمون نبود
آخه بعد 5سال قرار بود همدیگه رو ببینیم
تو وابوالفضل جان رو هنوز ندیده بودن
خلاصه لحظه دیدار فرا رسید وخیلی هم غمگین بود
اشک شوق و 😄 خوشحالی وووو
خلاصه ..!!!
هر روز کارمون بیرون رفتن و پارک وتفریح بود
یه روز هم ماهمگی رو به مناسبت بدنیآ امدن ابوالفضل
بیرون ناهار دعوت کردیم برای کباب
خیلی خیییییییلی خوش گذشت
اینقدر زدیمو رقصیدیم
توکه خوش به حالت شده بود حسآبی
ازبس در معرض مهرو محبت دایی عمو عمه
مادربزرگ پدربزرگ قرار گرفته بودی
یه هفته اونجا بودیم باز همگی کلا دسته جمعی
با مامان بابا بزرگ رفتیم شهر اونا یه هفته هم
خونه مامان بزرگت بودیم
اونجا هم خیییییییلی خوش گذشت
یه دریا مثل دریا شمال نزدیک خونشون بود
دو سه مرتبه هم رفتیم اونجا
آب بازی کردیم و برات یه عالمه صدف جمع کردم
یه هفته هم اونجا بودیم کلا سه هفته شد
ولی خیلی زود گذشت
اصلا دلمون نمیخواست بیاییم
قرار شد انشالا این عید کریسمس
مامان بابا بزرگت با عموهات بیان شهر ما
و در ادامه جدیدترین تصاویرت
3