نگارجوننگارجون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

✿خاطرات نگــــــــاری ✿

روزبدنیا امدنت

1391/9/10 13:1
نویسنده : ✿ ماMے jوטּ✿
290 بازدید
اشتراک گذاری

این اولین عکسی که ازت گرفتیم5روزه بودی


 

 

نگارجونی خوشکل مامانی بعداز3سال ازازدواجمون خدای مهربون توروبه ماهدیه کرد

به تاریخ 13/9/91 و 3/12/2012 ساعت 1/5دقیقه ظهر روز2شنبه بدنیاقدم گذاشتی

یکی ازشهرهای مونیخ ....ویه روزبرفی بودهمه جاکامل سفیدشده بود

وخییییییلی ازاومدنت منوباباجونی خوشحال شدیم خنده

بعداینکه بدنیاامدی گذاشتنت روقلبم خییلی اروم بهم نیگامیکردیخیال باطل

وانگشت دستتومیمکیدی ازگرسنگی بعدرفتی پیش باباجون وخودبابات نافتوبریدن

ومنو2ساعتی بیهوش کردن توپیش باباجوادبودی وقتی هوشیار شدم منوبردن تواطاق وشماهم امدید

باباجوادگفتن پاشوخانومی که مثه جوجه پریه خییییییلی ناااااااازه دخترم

شب قبلشم باباجون خواب دیده بودندکه یه اهوی کوچولوداخل خونمون واردشده وخوابمون تعبیرشد

5روزبه بیمارستان بودم چون نازنین مامی یکم زردی داشتی مرخصمون نکردندتاخوب شدی

پرستاراخیلی دوستت داشتند زودزودمیامدن وازت سرمیزدن

شبها میامدن میگفتن تواستراحت کن بده نگارجونو پیش ما

ولی منکه نمیتونستم تورویه دیقه ازخودم دورکنم

ونمیدادم ببرنت ...هرروزبابایی ازصبح ساعت8میامدن پیشمون تا شب بالاسرت بودن 

مامان وبابابزرگات وعمه دایی عموهمگی برامون زنگ زدن وتبریک گفتنقلب

مادربزرگات گریه کردن ازینکه پیشت نبودند..گریه

روزجمعه بعدازظهراوردیمت خونه خیییییلی خوشحال بودیم واحساس خوبی داشتیم سریع برات

اسفنددودکردن ومهمون کوچولومون امدتوزندگیمون قدم گذاشت الان باداشتنت اگرروزی هزارمرتبه ازخدای

مهربون سپاسگذاری کنیم بازم کمه خییییییییییلی یه عااااااالمه دوستت داریم ماچ 

اینم اطاقمون توبیمارستان توهم اونجا روتخت مامانی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)